نظریه ادوارد ثرندایک بر اساس کتاب هرگنهان

ثورندایک

یکی از نظریه‌پردازان یادگیری، که از مؤثرترین روان‌شناسان در توسعه‌ی روان‌شناسی حیوانی است، ادوراد.لی ثورندایکمی‌باشد. روان‌شناسان، ثورندایک را بیشتر به عنوان یک متخصص یادگیری می‌شناسند

یادگیری، اساس رفتار آدمی بوده و اکثر رفتارهای آدمی حاصل یادگیری می‌باشد. انسان از طریق یادگیری روی محیط خود تاثیر گذاشته و از آن تاثیر می‌پذیرد. فرآیند یادگیری از آغاز تولد انسان شروع شده و تا پایان عمر او ادامه دارد و ساحت‌های فراوانی از یادگرفتن، سخن گفتن تا رفتار اجتماعی و پرورش، عقلانی، عاطفی، روحی، اخلاقی و را شامل می‌شود. روان‌شناسان، همواره تلاش داشته‌اند که فرایند یادگیری را تبیین کرده و در قالب نظریاتی به توضیح نظری این فرآیند بپردازند. البته این تلاش‌ها نیز چون هر تولید علمی دیگری که در چرخه دانش‌زایی به وجود می‌آید، معمولا تحت تاثیر خاستگاه نظری و پارادایم‌های مورد تعلق خاطر نظریه‌پردازان است. 

 وی نخستین کسی بود که به تحقیق آزمایشی واقعی با حیوانات دست زد. پیشروان وی، به‌ویژه "رومانس" و "مورگان"، جنبه‌های خاصی از پژوهش آزمایشی را به‌کار بردند، ‌لکن مشاهدات آنان بیشتر به‌طور طبیعی انجام می‌گرفت تا در وضعیت کاملا مهارشده‌ی آزمایشگاه روان‌شاختی.
روان‌شناسان، ثورندایک را بیشتر به عنوان یک متخصص یادگیری می‌شناسند. از کارهای عمده‌ی او علاوه بر کتاب‌های "عناصر روان‌شناسی" و سه جلد کتاب تحت عنوان "روان‌شناسی تربیتی"، می‌توان از "روان‌شناسی یادگیری" و "اساس یادگیری" نام برد که هر یک در زمان خود از معروف‌ترین و محبوب‌ترین کتاب‌های روان‌شناسی بوده‌اند.[۴] نتایج اولیه تحقیقات ثورندایک در زمینه یادگیری در رساله‌ی دکترای او که به دانشگاه کلمبیا تقدیم شده بود، در سال ۱۸۹۸ به صورت جزوه‌ای به چاپ رسید.[۵] وی، در آغاز نظریه‌ی خود را آزمایش و خطا( trial and error ) نامید. این نظریه، با نام‌های زیر هم مورد بحث قرار گرفته است: 
·
کوشش و موفقیت اتفاقی
·
یادگیری پیوندی
·
نظریه‌ی محرک پاسخ
·
یادگیری رفتاری
·
یادگیری کوشش و خطا

1- یادگیری در نتیجه پیوند بین محرك (S) و پاسخ (R) بوجود می آید به همین دلیل به نظریه ثرندایك نظریه پیوندگرایی گویند.

2- یادگیری در نتیجه تداعی گرایی بوجود می آید.

3- نظریه ثرندایك رویكرد آزمایشی دارد.

4- یادگیری به صورت كوشش و خطا صورت می گیرد.

5- یادگیری مبتنی بر هیچ نوع تفكر و استدلالی نیست.

 

پژوهش های حیوانی پیش از ثورندایک کتاب

دکارت هم بدن انسان و هم بدن حیوانات بر طبق اصول ماشینی واحد عمل می کند و مشوق تحقیقات کالبدشکافی درباره حیوانات بود.

داروین انسانها و غیر انسانها در همه جنبه ها چه از لحاظ کالبد شکافی چه هیجانی و چه شناختی شبیه به هم هستند.

جورج جان رومانس هوش حیوانی ،تکامل ذهن در حیوانات و تکامل ذهنی در انسان است.

دلایلی که رومانس برای حمایت از پیوستگی هوش و رفتار هیجانی بین حیوانهای پایین تر و انسان دادعمدتا وقایعی داستانگونه بود که غالبا ویژگی انسان انگاری یا نسبت دادن فرایندهای فکری آدمی به حیوانات غیر انسان مشخص می شدند.

قانون مورگان

: ما در هیچ موردی نباید عملی را بعنوان نتیجه فعالیت یک قوه سطح عالی روحی تفسیر کنیم اگر بتوانیم آن را بعنوان نتیجه فعالیت عاملی که در مقیاس روانشناختی در رده پایین تر قرار دارد تفسیر نماییم

هرگنهان  اغلب قانون مورگان به عنوان اخطاری علیه گمانه زنی درباره اندیشه ها یا احساس ها در حیوان های غیر انسان تفسیر می شود در واقع مورگان باور داشت که غیر انسان ها نیز از فرایند های شناختی برخوردارند قانون او به ما می گوید که ما نمی توانیم فرض کنیم که فرایند های ذهنی انسانها با فرایندهای ذهنی غیر انسانها یکسان هستند و همچنین ما نباید رفتاری را به یک فرایند پیچیده شناختی نسیت دهیم وقتی که می توانیم آن را با فرایند کمتر پیچیده کنیم.مورگان رفتار حیوان را آن طور که در محیط طبیعت رخ می دادند توصیف می کرد.

مفاهیم نظری عمده

1-پیوندگرایی 2- گزینش و پیوند 3- یادگیری افزایشی است نه بینشی 4- یادگیری با واسطه اندیشه صورت نمی پذیرد 4- همه پستانداران یکسان یاد می گیرند

پیوندگرایی تداعی بین تاثیرات حسی و تکانه های عمل را اتصال یا پیوند می نمامند.کوششی رسمی جهت ربط دادن رویدادهای حسی به رفتار است . نظریه پیوند گرایی ترکیبی از تداعی گرایی ، داروین گرایی، و روش علمی است.به نظر ثراندایک محرک و پاسخ به وسیله یک رابط عصبی به هم متصل می شود .

گزینش و پیوند

اساسی ترین شکل یادگیری از راه کوشش و خطا است که به آن اصل گزینش و پیوند می نامد که از طریق آزمایشهای اولیه خود به اندیشه اساسی کوشش و خطا رسید. ثورندایک از آزمایش‌های خود با گربه چنین نتیجه می‌گیرد که حیوان: 

1-کورکورانه و بی‌هدف رفتار می‌کند.

 2- پیشرفت او در یادگیری به روش آزمایش و خطا انجام می‌شود

 3- به‌طور اتفاقی پاسخ درست را به دست می‌آورد

 4- یادگیری او بر اثر دریافت پاداش صورت می‌گیرد.

5- یادگیری افزایشی است نه بینشی

باتوجه به کاهش کند زمان مورد نیاز برای حل کردن مسئله بعنوان تابعی از کوشش های متوالی ثراندایک نتیجه گرفت که یادگیری افزایشی است نه بینشی یادگیری در گامهای منظم بسیار کوچک رخ می دهد مه در پرش های بزرگ .

6- یادگیری او بر اثر دریافت پاداش صورت می‌گیرد.

یادگیری مستقیم است و با واسطه تفکر یا استدلال صورت نمی پذیردو با پیروی از اصل ایجاز تعقل را به نفع گزینش و پیوند مستقیم در یادگیری رد کرده تنزل مقام تعقل و کاهش اهمیت اندیشه ها در یادگیری آغاز گرنهضت آمریکایی بود.

قوانین یادگیری ثرندایك تا قبل از سال 1930

الف-مفاهیم اصلی

1- قانون آمادگی: شخص باید آماده انجام عمل باشد. طبق این قانون فرد باید از لحاظ رشد جسمی، عاطفی، ذهنى و غیره به اندازه کافى رشد کرده باشد تا بتواند مفهوم‌هاى مورد نظر را بخوبى یاد بگیرد.

2- قانون تمرین : براساس قانون تمرین، هر قدر محرکى را که پاسخ رضایت‌بخش به دنبال دارد بیشتر تکرار کنیم، رابطه بین محرک و پاسخ مستحکم‌تر و پایدارتر خواهد شد ( قانون استفاده)، و بالعکس؛ یعنى بر اثر عدم تکرار، پیوند میان محرک و پاسخ ضعیف‌تر و سست‌تر مى‌شود ( قانون عدم استفاده)

3- قانون اثر : قانون اثر نشان‌دهنده این واقعیت است که در جریان آزمایش و خطا، هرگاه بین محرک و پاسخ رابطه خوشایند و لذت‌بخشى پدید آید، آن رابطه تقویت مى‌شود و برعکس، اگر بین محرک و پاسخ رابطه ناخوشایند و آزاردهنده‌اى به وجود آید، آن پاسخ خاموش مى‌شود و از بین مى‌رود.

ب-مفاهیم ثانوی پیش از 1930

 

1-      پاسخ چندگانه:طبق این قانون اگر اولین پاسخ به حل مساله نینجامد پاسخهای دیگری به كار می گیریم. البته یادگیری کوشش خطا به این وابسته است که حیوان سعی کن تا پشت سرهم چندین پاسخ بدهد تا اینکه به پاسخ درست بیانجامد اکثر یادگیری ها  به این واقعیت وابسته است که ارگانیسم تا رسیدن به پاسخی که به حل مسئله می انجامد فعال باقی بماند.

2-آمایه یا نگرش: منظور از آمایه،آمادگی یادگیرنده است ( پیشینه ارگانیسم و حالات موقتی بدنی) پاسخ به هر موقعیت بیرونی هم به شرایط انسان و هم به طبیعت موقعیت وابسته است و اگر شرایط معینی در انسان بخشی از موقعیت به حساب می آید. تفاوتهای فردی در یادگیری را می توانبه وسیله تفاوتهای اساسی میان افراد تبین کرد یعنی بوسیله میراث فرهنگی و ژنتیکی یا بوسیله حالتهای گذرا چون محرومیت ،خستگی یا شرایط هیجانی گوناگون .عواملی که نقش خشنود کننده (ارضائ کننده ها) و آزارنده هارا بازی می کند هم به پیشینه ارگانیزم و هم به حالت موقتی بدنی در زمان یادگیزی وابسته اند.

3-غلبه عناصر : تنها بعضی از عناصر هر موقعیت بر رفتار اثر می گذارند. ثراندیک با مفهوم غلبه عناصر پیچیدگی محیط را معرفی کرد و نتیجه گرفت که ما بطور انتخابی به جنبه های مختلف آن پاسخ می دهیم به سخن دیگر ،ما معمولا به بعضی عناصر یک موثعیت پاسخ می دهیم نه به همه آنها بنابراین ، پگونگی پاسخ دهی ما به یک موقعیت هم به آنچه مورد توجه مان قرار می گیرد وابسته است و هم به نوع پاسخهایی که به آنچه مورد توجه مان قرار می گیرد پیوند یافته اند.

4- پاسخ از راه قیاس: پاسخ به یك موقعیت ناآشنا بر اساس عناصر مشترك صورت می گیرد (انتقال یادگیری) برخلاف انضباط صوری که می گفتند ذهن آدمی از قوای مختلفی مانند استدلال،و توجه ، قضاوت و حافظه تشکیل یافته و اینها از راه تمرین نیرومند می شوند.

5- جای گشت یا جا به جایی تداعی یعنی مادامی که تعداد کافی عناصر محرک از موقعیت اصلی در موقعیت تازه موجود باشد،همان پاسخ اولیه داده خواهد شد.

قوانین یادگیری ثرندایك پس از سال 1930:

1- قانون تمرین تجدید نظر شده : بعد از سال 1930 بطور كلی قانون تمرین رد شده است.

2- قانون اثر تجدید نظر شده : فقط وضع خشنود كننده باعث یادگیری می شود بنابراین تنبیه هیچ اثری در یادگیری ندارد.

3- تعلق پذیری : وقتی محرك و پاسخ متعلق به یكدیگر باشند تداعی بهتری صورت می گیرد.

فواید

ثراندایک با قانون اثر خود نخستین کسی بود که در شرایط کنترل شده مشاهده کرد که پیامدهای رفتار برنیرومندی آن اثر بازگشتی دارند.

الف)سازمان دادن مواد کلامی که فرد یاد می گیرد.

ب) اگر اثر تولید شده به یک نیاز ارگانیسم ارتباط پیدا کند موثرتر است.

اصل قطبیت: یک پاسخ یاد گرفته شده در جهتی که در آن شکل گرفته است با آمادگی کامل داده می شود.

4- گسترش اثر : یك وضع خشنود كننده احتمال بازگشت پاسخهای پیرامونی پاسخ تقویت شده را نیز افزایش می دهد.

  اسکینر

انواع شرطی سازی

1- رفتار پاسخ‌گر(شرطی شدن نوعS ) به وسیله محرک فراخوان که معمولا یک محرک فیزیولوژیکی است، ایجاد می‌شود.نیرومندی شرطی شدن  معمولا با مقدار پاسخ شرطی معین می شود. پاسخهای غیر شرطی مثالهایی از رفتار پاسخگر هستند زیرا انها بوسیله محركهای غیر شرطی فراخوانده می شوند .رفتار پاسخگرهمه بازتاب ها، مانند پرش دست در نتیجه سوزن زدن به آن، تنگ شدن مردمك چشم بر اثر نور، و ترشح بزاق در حضور غذا را شامل می شود

2- رفتار کنش‌گر( شرطی شدن نوع R  ) رفتاری خودانگیخته است که هیچ محرک پیشایند معینی را به عنوان محرک مولد آن نمی‌توان مشخص کرد. به عبارت دیگر، رفتار کنش‌گر به وسیله محرک‌ها فراخوانده نمی‌شود، بلکه آن رفتار از جاندار صادر می‌شود. نیرومندی شرطی شدن  معمولا با نرخ پاسخ معین می شود. از آنجا كه رفتار كنشگر در ابتدا با محرك های شناخته شده همراه نیست، خود به خودی به نظر میرسد. مثالهای این نوع رفتار عبارتند از سوت زدن، برخاستن و راه رفتن، رها كردن یك وسیله بازی و انتخاب وسیله دیگری از سوی كودك، و حركت دادن دست ها، بازوها، یا پاها به طور دلبخواهی

اصول شرطی شدن كنشگر 

تمایز اصلی اسكینر كشف روابطی بوده است كه بین تقویت و رفتار وجود دارد. بین دو اصطلاح تقویت كننده وتقویت اگرچه به هم مربوط هستند ، باید تفاوت قائل شد زیرا تقویت كننده یك محرك است در صورتیكه تقویت تاثیر ان است. اسكینر برای شناسایی تقویت كننده های اثر بخش هیچ قاعده ای بدست نمی دهد ، بلكه می گوید تنها عامل مشخص كننده اینكه چیزی تقویت كننده است یا نه تاثیر آن بر رفتار است.

هر پاسخی که با یک محرک تقویت کننده دنبال گردد تکرار می شود.

محرک تقویت کننده چیزی است که نرخ پاسخدهی را افزایش می دهد.

مهمترين انديشه هاي ثرندايك:

1- يادگيري در نتيجه پيوند بين محرك (S) و پاسخ (R) بوجود مي آيد به همين دليل به نظريه ثرندايك نظريه پيوندگرايي گويند.

2- يادگيري در نتيجه تداعي گرايي بوجود مي آيد.

3- نظريه ثرندايك رويكرد آزمايشي دارد.

4- يادگيري به صورت كوشش و خطا صورت مي گيرد.

5- يادگيري مبتني بر هيچ نوع تفكر و استدلالي نيست .

قوانين يادگيري ثرندايك تا قبل از سال 1930:

الف-مفاهيم اصلي

1- قانون آمادگي: شخص بايد آماده انجام عمل باشد.

2- قانون تمرين : پيوند بين محرك و پاسخ با تمرين نيرومند مي شود.

3- قانون اثر : پيوند بين محرك . پاسخ در نتيجه پاداش نيرومند مي گردد.

ب-مفاهيم ثانوي

1- پاسخ چندگانه:طبق اين قانون اگر اولين پاسخ به حل مساله نينجامد پاسخهاي ديگري به كار مي گيريم.

2-آمايه يا نگرش: منظور از آمايه،آمادگي يادگيرنده است.

3-غلبه عناصر : تنها بعضي از عناصر هر موقعيت بر رفتار اثر مي گذارند.

4- پاسخ از راه قياس: پاسخ به يك موقعيت ناآشنا بر اساس عناصر مشترك صورت مي گيرد (انتقال يادگيري).

5- جاي گشت يا جا به جايي تداعي

قوانين يادگيري ثرندايك پس از سال 1930:

1- قانون تمرين تجديد نظر شده : بعد از سال 1930 بطور كلي قانون تمرين رد شده است.

2- قانون اثر تجديد نظر شده : فقط وضع خشنود كننده باعث يادگيري مي شود بنابراين تنبيه هيچ اثري در يادگيري ندارد.

3- تعلق پذيري : وقتي محرك و پاسخ متعلق به يكديگر باشند تداعي بهتري صورت مي گيرد.

4- گسترش اثر : يك وضع خشنود كننده احتمال بازگشت پاسخهاي پيراموني پاسخ تقويت شده را نيز افزايش مي دهد.

تأثير ثرندايك بر آموزش و پرورش :

- 1- در نظر گرفتن موقعيت يادگيري

2- در نظر گرفتن پاسخ مورد نظر جهت پيوند با موقعيت

3- پيوند را خود تشكيل دهيد

4- پيوندهاي بي مورد ايجاد نكنيد

55- در صورت كفايت يك پيوند ، پيوند ديگري ايجاد نكنيد

6- پيوندها بايد بعمل بينجامد

7- موقعيت ها بايد در ارتباط با مسايل زندگي باشد

ثرندايك براي آموزش قواعد زير را پيشنهاد مي كند:

 

 

اسکینر

اسکینر ( 1990-1904) در ایالت پنسیلوانیا متولد شد. در ابتدا رشته های زبان انگلیسی و نویسندگی و حقوق را تجربه کرد بعدا به روانشناسی روی آورد. یکی از علاقه های اصلی او پیوند دادن یافته های آزمایشگاهی به حل مسایل انسانی بود. اسکینر در رمان خود به نام آرمانشهر (Walden two) برداشتش را از جامعه آرمانی اش نشان داد که نه تنها بر اصول علمی رفتار انسان استوار بود بلکه طوری طراحی شده است که به جای روش های کنترل آزارنده ، روش های مثبت کنترل بر آن حاکم باشند.  از خدمات او می توان به مواردی چند اشاره نمود از جمله: یادگیری برنامه ای، ماشین های یادگیری، به کاربردن مهندسی رفتار در رفع انواع مشکلات در سنین مختلف مثل هراس ها، اختلالات روان پریشی و .... همچنین کتاب فراسوی آزادی و شان اسکینر از شهرت جهانی دارد. در خلال جنگ جهانی دوم اسکینر کوشید تا نظزی خود را در زمینه دفاع ملی به کار گیرد.

مفاهیم نظری عمده

رفتارگرایی رادیکال: فلسفه علمی به نام رادیکال را پایه گذاری کرد این جهت گیری علمی زبان و تفسیر های وابسته به رویداد های ذهنی را رد می کند. برای اسکینر جنبه های قابل مشاهده و قابل اندازه گیری محیط، رفتار جاندار و پیامد های رفتار مواد با ارزش پژوهش به حساب می آیند.

رفتار پاسخگر: اسکینر دو نوع رفتار را نام می برد : رفتار پاسخگر  و رفتار کنشگر  که.به وسیله محرک شناخته شده فراخوانده می شود. پاسخ های غیر شرطی مثالهایی از رفتار پاسخگر هستند.زیرا آنها به وسیله محرکهای فرخوانده می شود. رفتار پاسخگر(شرطی شدن نوعS ) به وسیله محرک فراخوان که معمولا یک محرک فیزیولوژیکی است، ایجاد می‌شود.نیرومندی شرطی شدن  معمولا با مقدار پاسخ شرطی معین می شود. پاسخهای غیر شرطی مثالهایی از رفتار پاسخگر هستند زیرا انها بوسیله محركهای غیر شرطی فراخوانده می شوند .رفتار پاسخگرهمه بازتاب ها، مانند پرش دست در نتیجه سوزن زدن به آن، تنگ شدن مردمك چشم بر اثر نور، و ترشح بزاق در حضور غذا را شامل می شود

رفتار کنشگر: به مسیله محرک خاصی فراخوانده نمی شود بلکه صرفا از جاندار صادر می شود. برخلاف رفتار پاسخگر که به محرکی که پیش از آن می آید وابسته است رفتار کنشگر به وسیله ی پیامد هایش کنترل می شود. رفتار کنش‌گر( شرطی شدن نوع R  ) رفتاری خودانگیخته است که هیچ محرک پیشایند معینی را به عنوان محرک مولد آن نمی‌توان مشخص کرد. به عبارت دیگر، رفتار کنش‌گر به وسیله محرک‌ها فراخوانده نمی‌شود، بلکه آن رفتار از جاندار صادر می‌شود. نیرومندی شرطی شدن  معمولا با نرخ پاسخ معین می شود. از آنجا كه رفتار كنشگر در ابتدا با محرك های شناخته شده همراه نیست، خود به خودی به نظر میرسد. مثالهای این نوع رفتار عبارتند از سوت زدن، برخاستن و راه رفتن، رها كردن یك وسیله بازی و انتخاب وسیله دیگری از سوی كودك، و حركت دادن دست ها، بازوها، یا پاها به طور دلبخواهی

شرطی شدن نوع S  (نوع محرک) همان شرطی شدن پاسخگر است که اهمیت اصلی را به محرک میدهد ( با شرطی شدن کلاسیک یکی است) شرطی شدن نوع R  (نوع پاسخ) همان شرطی شدن کنشگر است ک اهمیت اصلی را به پاسخ می دهد. و بسیار شبیه به شرطی شدن وسیله ای ثرندایک است. اسکینر معتقد بود اکثر رفتارهایی که انسانها انجام می دهند کنشگر هستند.

دو اصل مهم شرطی شدن کنشگر عبارتند از: 1- هر پاسخی که با یک محرک تقویت کننده دنبال گردد تکرار می گردد 2- محرک تقویت کننده چیزی است که نرخ پاسخدهی را افزایش می دهد

از نظر اسکینر عامل اصلی مشخص کننده تقویت کننده بودن چیزی تاثیر آن بر رفتار است. اسکینر در تعریف شخصیت از تقویت بهره می جوید و شخصیت را الگو های رفتاری ثابت که در طول زندگی حاصل شده اند، میداند(مثل یادگیری زبان). . او همچنین فرهنگ را به صورت مجموعه ای از وابسته های تقویتی معرفی می کند. برای مثال اسکینر برای هدایت شخصیت کودکان این مراحل را پیشنهاد میکند : مشخص کردن هدف شخصیتی کودک تعریف رفتاری هدف پاداش دادن به رفتار های هماهنگ با هدف یکنواخت عمل کردن

جعبه اسکینر: اطاقک کوچکی که اسکینر آزمایش های خود را در آن انجام می داد و بسیار شبیه به جعبه معمای ثرندایک است؛ که شامل کف سیمی مشبک، یک چراغ، یک اهرم، و یک ظرف غذا است.که با فشار دادن اهرم توسط حیوان مکانیسم غذا دهی راه اندازی می شود. اسکینر برای ردیابی رفتار حیوان از یک نمودار تراکمی استفاده می نمود که هرچه منحنی نمودار شیب دار تر باشد نرخ پاسخدهی بیشتر است و خطوط موازی با محور افق نشان دهنده بی پاسخی اند. شرطی کردن پاسخ فشار دادن شامل سه مرحله است: محرومیت تربیت کردن در جعبه آزمایش فشار دادن اهرم

1- محرومیت ( چند ساعت بدون غذا) 2- تربیت کردن در جعبه آزمایش( غذا همراه با صدای تیک) 3- فشار دادن اهرم( باعث دریافت غذا و تقویت شدن رفتار)

شکل دهی  روشی برای تربیت حیوان است که در آن بعد از اینکه حیوان در برنامه محرومیت گذاشته می شود مکانیسم غذا دهی وقتی به کار می رود که حیوان در نیمه راه به سوی اهرم باشد.که اگر حیوان  به اهرم نزدیک شود آزمایشگر به تقویت می پردازد و در نهایت زمانی حیوان تقویت می شود که اهرم را فشار دهد. در شکل دهی آزمایشگر به جای اینکه منتظر بماند تا پاسخ مطلوب صادر شود، یکی از رفتارهایی را که شباهت اندکی به رفتار دلخواه دارد انتخاب می کند و آن را نقطه آغاز کار خود قرار می دهد. چیزی که برای موفقیت این روش بسیار مهم است این است که در ابتدا باید محیط کاملا کنترل شود.

شکل دهی  دارای 2 جزء است: تقویت تفکیکی( تنها برخی پاسخ ها تقویت شوند) و تقریب های متوالی( تنها پاسخ هایی که یکی بعد از دیگری به پاسخ مورد نظر آزمایشگرنزدیک اند تقویت می شوند)

خاموشی: وقتی که تقویت کننده را از موقعیت شرطی سازی کنشگر خارج کنیم خاموشی ایجاد می شود.و در پی آن پاسخ به میزان خط پایه ( سطح کنشگر) برمی گردد.

بازگشت خود بخودی در نظریه شرطی سازی كنشگر

اگر پس از خاموشی ،حیوان برای مدتی به درون قفس نگداری اش قرار داده شود و دوباره به موقعیت ازمایشی بازگردانده شود باز هم برای مدتی كوتاه به فشار داده اهرم خواهد پرداخت بدون اینكه برای این كار مجددا تربیت شده باشد

 

رفتار خرافی: اگر تقویت مستقل از رفتار حیوان باشد به آن تقویت ناوابسته میگویند. که در این حالت از حیوان رفتار های عجیبی سر می زند. در انسان نیز مثال های زیادی را می توان ذکر کرد که حاکی از وجود رفتار خرافی ناشی از تقویت ناوابسته است.

کنشگر تمییزی: اگر حیوان بیاموزد که وقتی که چراغ روشن است اهرم را جهت دریافت غذا فشار دهد و وقتی که خاموش است فشار ندهد، چراغ روشن به صورت علامتی برای پاسخ فشار دادن اهرم در می آید. به این ترتیب کنشگر تمییزی ایجاد شده است، در این صورت نور محرک تمییزی یا sD  است و خاموش بودن چراغ نشان دهنده s  (اس دلتا) است. بنابر این بین کنشگر تمییزی و شرطی شدن پاسخگر شباهت زیادی وجود دارد.

زنجیره سازی:  در این روش اجزای ساده رفتار به دنبال هم قرار داده میشوند و از ترکیب آنها یک رفتار پیچیده ظاهر می شوند. یک زنجیره رفتاری از یک رشته محرک های تمییزی و یک رشته پاسخ تشکیل می شود که در آن هر پاسخ به استثنای آخرین پاسخ به صورت یک sD  برای پاسخ بعدی عمل میکند.و آخرین پاسخ با تقویت کننده دنبال می شود. در زنجیره رفتاری هر رفتار 2 نقش را ایفا می کند: 1- رفتار قبلی را تقویت می کند 2- به صورت محرک تمییزی باعث ایجاد رفتار مرحله بعدی می شود. زنجیره سازی دارای 3 نوع است: 1- ارائه تکلیف کامل 2- زنجیره سازی مستقیم یا رو به جلو 3- زنجیره سازی وارونه یا رو به عقب.

تقویت

اصطلاحاتی مانند خشنود کننده و آزارنده، آنچنان که در نظریه ثورندایک به کار می رفتند جایی در نظریه ی بسیار عینی اسکینر ندارند. بنابراین اسکینر تقویت کننده را به این صورت تعریف می کند:

رویدادی که بعد از یک پاسخ واقع می شود و احتمال وقوع دوباره آن پاسخ را تغییر می دهد

تقویت کننده ثانوی: هر محرک خنثایی که با یک تقویت کننده نخستین همراه شود خاصیت تقویت کنندگی می یابد. پس می توان نتیجه گرفت که هر محرک تمییزی یک تقویت کننده ثانوی است. تقویت کننده تعمییم یافته نوعی از تقویت ثانوی است که به بیش از یک تقویت کننده اولیه پیوند یافته است. البته به عقیده اسکینر سرانجام تقویت کنده های تعمیم یافته موثر می افتند حتی اگر با تقویت کننده نخستین همراه نباشند که این اظهار نظر ، اسکینر را به مفهوم خودمختاری کارکردی آلپورت نزدیک می کند. خلاصه کلر و شونفلد

1- محرکی که با یک تقویت کننده همراه می شود ارزش تقویتی پیدا می کند.

2-  تقویت کننده مثبت یا منفی بر تقویت کننده ثانویه همان اثر را دارد.

3- تقویت کننده ثانویه مستقل و غیر اختصاصی می شود همان اثر اولیه را دارد.

4- از طریق تعمیم علاوه بر محرکی که با تقویت وابسته است بسیاری محرک های دیگر نیز ارزش تقویتی می یابند.

تقویت‌کننده‌های تعمیم‌یافته

تقویت‌کننده‌های ثانویه‌ای هستند که با بیش از یک تقویت‌کننده اولیه همراه بوده‌اند و خاصیت تقویت‌کنندگی پیدا نموده‌اند، مثل پول. زیرا هم برای موجود زنده که از غذا محروم بوده است و هم برای شخصی که میلی به غذا ندارد، تقویت‌کننده می‌باشد.البته ممکن است به خودمختاری کارکردی برسد یعنی بدون تقویت هم اینکار ر انجام دهد.

زنجیره سازی

زنجیره سازی که عبارت است ازمتصل کردن زنجیره پاسخها پدیده مهمی دریادگیری کنشگراست. حتی رفتارظاهرا ساده ای مانند فشردن اهرم درجعبه اسکینرزنجیره پاسخهای متفاوتی را دربردارد. دراثرتداعی شدن با محرکهای تمیزی ((SD مثل صدای مکانیزم غذادهی که تقویت کننده های ثانوی شده اند آموخته می شوند. درابتدا محرکهای تمیزی که تقویت کننده های ثانوی می شوند آنهایی هستند که مستقیما با تقویت تداعی شده اند( مانند صدای مکانیزم غذادهی). اما به مرورزمان آن دسته ازمحرکهای تمیزی که بسیارمتفاوت هستند( مانند بوی اهرم) نیزمی توانند تقویت کننده های ثانوی شوند. بدین ترتیب زنجیره ای ازپاسخها به ترتیب محرکهای تمیزی می توانند به هم متصل شوند که هرکدام تقویت کننده ای ثانوی است که با تقویت کننده نخستین دراین مورد غذا- تداعی شده است.

تقویت كننده های مثبت و منفی 

1- تقویت كننده مثبت نخستین چیزی است كه برای جاندار بطور طبیعی تقویت كننده است مثل اب تقویت کننده مثبت چه نخستین و چه ثانوی ، چیزی است که وقتی در نتیجه پاسخی به موقعیت اضافه می شود احتمال بازگشت آن پاسخ را افزایش می دهد. تقویت کننده منفی چه نخستین و چه ثانوی چیزی است که وقتی در نتیجه پاسخی از موقعیت خارج می گردد احتمال بازگشت آن پاسخ را افزایش میدهد

2- تقویت كنده منفی نخستین :چیزی است كه بطور طبیعی برای جاندار مضر است مانند شوك برقی .تقویت كننده منفی چه نخستین و چه ثانوی ،چیزی است كه وقتی در نتیجه پاسخی از موقعیت خارج می گردد احتمال بازگشت آن پاسخ را افزایش می دهد.

تنبیه

زمانی رخ می دهد كه پاسخ چیز مثبتی را از موقعیت حذف می كند یا چیزی منفی به ان می افزاید .تنبیه احتمال پاسخ را كاهش نمی دهد اگر چه سبب بازداری یا واپس زدن پاسخ می شود تا زمانی كه تنبیه بكار می رود عادت ضعیف نمی گردد. باید توجه داشت طبق تعریف، تقویت منفی و تنبیه دو پیامد متفاوت با اثرات متضاد با هم دارند. تنبیه زمانی رخ می دهد که پاسخ، چیز مثبتی را از موقعیت حذف کند یا چیز منفی به آن بیفزاید. اسکینر و ثرندایک هم رای بودند که تنبیه احتمال پاسخ را کاهش نمی دهد. اسکینر تنبیه را برای حذف رفتار نادرست یا نا مطلوب می داند . پژوهش ها نشان داده اند که روش ساده عدم تقویت در از بین بردن یک عادت به اندازه عدم تقویت همراه با اضافه تنبیه موثر است. و مضرات تنبیه را نیز ندارد.

اثرات جانبی تنبیه

1- تنبیه آثار هیجانی نامطلوب به جا می گذارد

2- تنبیه تنها به ارگانیسم نشان می دهد كه چه كار نكند نه اینكه چه كار بكند

3- تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه می كند

4- كودك با قرار گرفتن در موقعیتی كه بتواند در آن رفتار قبلا تنبیه شده خود را انجام دهد،‌بدون اینكه برای آن تنبیه شود،‌ممكن است وادار به انجام آن رفتار شود

5- تنبیه سبب پرخاشگری در شخص تنبیه شده می شود

6- تنبیه اغلب یك پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگر می كند

جانشین تنبیه

به جای تنبیه میتوان از روش های دیگری استفاده کرد مثل: تغییر دادن محیط استفاده از روش اشباع یا دلزدگی توجه به مرحله رشد کودک استفاده از روش تقویت رفتار نا همساز و در نهایت آخرین و بهترین روش خاموشی است.

مقایسه اسکینر و ثرندایک

تشابهات: اعتقاد به کنترل رفتار به وسیله محرک های موجود در محیط بی اثر بودن تنبیه

تفاوت ها: ثرندایک  وسیله اش برای سنجش میزان یادگیری زمان صرف شده تا رسیدن به راه حل بود در مقابل اسکینر نرخ پاسخدهی را به عنوان متغیر وابسته به کار میبرد.

تاثیر داروین بر اسکینر

داروین معتقد بود که در طبیعت همه نوع صفات مختلفی آشکار می شوند؛ نیروهای طبیعی برای برگزیدن صفاتی که به بقا کمک میکنند دست به کار می شوند.همین طور همه نمع پاسخ در رفتار آشکار می شوند ؛ پیامد های آنها روی این پاسخ ها تاثیر می گذارند. برخی را انتخاب و برخی دیگر را حذف می کنند. ثرندایک این نکته را اساس یادگیری کوشش و خطای خود قرار داد و اسکینر نظریه یادگیری کنشگر خود را بر همینعقیده بنا نهاد  و نوشت که(( هم در انتخاب طبیعی و هم در شرطی سازی کنشگر پیامد ها نقشی را که قبلا به ذهن خلاق پیشین واگذار شده بود بر عهده می گیرند)).

برنامه های تقویت

تقویت سهمی از تقویت پیوسته در مقابل خاموشی مقاوم تر است. مهم ترین برنامه های تقویت عبارتند است:

1-  برنامه تقویتی پیوسته یا پیاپی  (CRF): هر پاسخدرست آزمودنی در ضمن یادگیری تقویت می شود.

2- برنامه تقویتی فاصله ثابت (FI): تقویت تنها پس از سپری شدن یک مدت زمان معین صورت میگیرد.

3- برنامه تقویتی نسبت ثابت( FR): تقویت تنها پس از اتفاق افتادن تعداد معینی پاسخ صورت میگیرد.

4- برنامه تقویتی فاصله متغیر (VI) : تقویت در پایان فواصل مختلف رخ میدهد.

5- برنامه تقویتی نسبت متغیر (VR) : تقویت بعد از میانگینی از رفتار ها رخ می دهد.

6-  برنامه تقویت همزمان و قانون جور کردن: اسکینر کبوتران را تربیت کرد تا به دو دکمه که همزمان در دسترس بودند اما با برنامه های مختلفی تقویت می شدند نوک بزنند. او گزارش داد که کبوتران در دوره خاموشی پاسخ های خود را به نسبت برنامه های مختلف توزیع می کنند. بعد ها ریچارد هرنستاین با ذکر این نکته که  تحت برنامه های همزمان فراوانی نسبی رفتار با فراوانی تقویت جور در می آید مشاهدات اسکینر را روشن تر ساخت.

7- برنامه تقویت زنجیره ای همزمان: در حالی که برنامه تقویت همزمان برای بررسی رفتارهای انتخابی ساده به کار میرود، برنامه تقویت زنجیره ای همزمان برای بررسی رفتارهای انتخابی پیچیده مورد استفاده قرار می گیرد. در این برنامه رفتار حیوان در ضمن اولین مرحله آزمایش تعیین می کند در ضمن دومین یا آخرین مرحله آزمایش  چه نوع برنامه تقویتی دریافت خواهد کرد.

8- برنامه های نسبتی پیش رونده و اقتصاد رفتاری (PR) : در این برنامه حیوان با یک نسبت پایین (معمولا ثابت) شروع می کند و در طول جلسات آموزش بعدی نسبت پاسخ ها به  تقویت ها به طور منظم افزایش می یابد. احتمال افزایش پاسخ ها برای تقویت کننده بستگی به میزان ارزش تقویت کننده دارد.  

رقیق کردن برنامه تقویتی: تغییر یافتن تدریجی برنامه تقویت پیاپی به برنامه تقویت نا پیاپی

علت لزوم تغییر تقویت پیاپی به ناپیاپی این است که گرچه برنامه تقویت پیاپی در آغاز یادگیری مفید است اما ادامه آن ضروری نیست و معایبی دارد از جمله: به سیری یا اشباع می انجامد به لحاظ اتصادی به صرفه نیست در مقابل خاموشی بسیار حساس است

قراردادهای وابستگی

استفاده دیگر از شرطی سازی کنشگر است. بین دانش اموز و معلم به وجود ‏می اید. گاهی به این ها قرارداد رفتاری میگویند. بین معلم و دانش اموز. اگر ‏پنج دقیقه ارام باشی می توانی بری در حیاط بازی کنی. در حقیقت برای تغییر رفتار به وسیله وابستگی های تقویتی جاری به جایوابستگی های تقویتی دیرآیند است 

اصل پریماک  

مطابق این اصل، رفتارهایی که فراوانی بیشتری دارند، می‌توانند برای تقویت رفتارهایی که فراوانی کمتری دارند، به‌کار رود. به‌طور مثال، اگر فرزندی زیاد تلویزیون تماشا می‌کند ولی به تکالیف خود نمی‌پردازد، والدین می‌توانند به او بگویند که هرگاه تکالیفت را انجام دادی، می‌توانی تلویزیون تماشا کنی.   

ارزشیابی از نظریه اسکینر

روشن است كه ديدگاه­هاي متفاوتي توسط دانشمندان مختلفي در حوزه­ي روانشناسي يادگيري و رفتاري در خصوص شخصيت مطرح شده است. شايد این تنوع از اين جهت است كه ما تلاش مي­كنيم مفاهيم رفتارگراها را كه در خارج از حوزه­ي شخصيت مطرح شده بود در نظريه­هاي شخصيت مطرح كنيم. اكثر اين يافته­ها در آزمايشگاه به دست آمده و ديدگاه جزء­نگري نسبت به انسان داشته است. مي­بينيم كه توجه عمده در رويكرد يادگيري، اهميت به رفتارهاي ويژه و وابسته به موقعيت داده مي­شود و نه بر ويژگي­هاي عام در شخصيت. ديدگاه يادگيري در پي دستيابي به قوانين كلي يادگيري است، نه تفاوت­هاي فردي. در خصوص روش تحقيق نيز تاكيد اين ديدگاه بر تجريات آزمايشگاهي است، نه بررسي باليني و يا استفاده از پرسش­نامه­ها. در نهايت  مي­توان گفت نظريه­ي يادگيري بر اهميت متغيرهاي محيطي در سازماندهي و كنترل رفتار تاكيد  دارد.

به اعتقاد اسکینر (1987)، روانشناسی هنوز به عنوان جستجوگر عوامل تعیین کننده درونی باقی مانده است. به نظر او روانشناسی انسان­گرایی، روان­درمانی (بویژه روانکاوی) و روانشناسی شناختی سه مانعی هستند که راه پیشرفت روانشناسی را به سوی علم رفتار سد کرده­اند. به نظر اسکینر چنین گرایشهایی باعث می­شود تا ما از علم دور شویم، از دید او روانشناسی باید خود را به موضوع علمی قابل دسترسی محدود کند و مابقی داستان رفتار انسان را به فیزیولوژی بسپارد. به نظر او مفاهیم ذهنی توجه را از علل واقعی (محیطی) دور می­کنند و تنها موجب گمراهی و ابهام می­شوند. نسبت دادن رفتار به غرایز هم موجب نادیده گرفتن نقش عملی محیط می­شود. آنچه در مورد رفتارهای مشاهده پذیر صادق است، در مورد رفتارهای غیر قابل مشاهده نیز نظیر احساس، فکر و امثال آن نیز صدق می­کند و خصوصیات و ویژگیهای آنها نیز با عوامل محیطی مثل وابستگی­های تقویتی تعیین می­شود .

خدمت ها

نقاط قوت رویکرد رفتاری را به­طور کلی می­توان در سه حوزه نام برد- 1  التزام به تحقيق نظام دار.  2- كشف و شناخت متغيرهاي موقعيتي و محيطي در تاثيرگذاري بر رفتار3- رويكرد عمل­گرايانه و مفيد در حوزه ي عمل و درمان.

كليه رويكردها در يادگيری با وجود اختلاف نظرهاي احتمالي بين آنها در يك نقطه­ي بسيار مهم همداستان­اند و آن روش­شناسي علمي و عيني است. هيچ رويكردي در مقايسه با رويكرد رفتاري تا اين اندازه به نقش مطالعات مشاهده پذير و روش­شناسي علمي تاكيد نكرده است. اهميت موقعيت و تحليل و توجه به متغيرهاي  محيطي تاثيرگذار در رفتار، مورد ديگري است كه در ديدگاههاي رفتاري به درستي تصريح و تبيين شده است و در نتيجه منجر به شيوه هاي مفيد در عمل شده است. جامعه، آموزش و پرورش، فرزندپروري و تغيير رفتار از جمله حوزه هايي است كه اصول مطرح شده در نظريه هاي يادگيري سود جسته اند.     

 انتقادها

به نظر انسانگراها انسان پيچيده تر از ماشين يا موش سفيد است. به نظر آنها اسكينر ارده آزاد را ناديده گرفته است. اگر با ماهيت انسان از ديدگاه اسكينر موافق باشيم و اگر با كنترلي كه ديگران بر تقويتهاي ما دارند هدايت شويم، روئسا و حكومتها چه خواهند كرد؟

اسكينر براي مسائل اجتماعي، اقتصادي، و مذهبي و فرهنگي از موقعيتهاي ساده­اي استفاده كرده است. آيا همه رفتارها آنطور كه اسكينر عقيده داشت آموخته مي­شوند؟ بندورا با اين ديدگاه مخالف است و در واقع عمده نظام او بر اين مبناست كه علاوه بر انواع يادگيري كه اسكينر مطرح كرده است. نوع ديگري از يادگيري وجود دارد و در آن مفاهيم شناختي عمده­اي دخيل هستند.

اسكينر خود در اواخر عمر خود با انتقادهاي شناخت­گرايان روبرو بود. او مقاله­اي با اين عنوان  نوشت: «چرا من يك روانشناس شناختي نيستم؟». او سعي كرد تا با شكل­گيري روانشناسي شناختي مقابله كند. به نظر او عجيب است كساني كه خصمانه­ترين اعتراضات را نسبت به دستكاري رفتار سرمي­دهند، براي تغيير افكار شديدترين كوششها را به كار مي­برند. ظاهراً آزادي و شأن انسان تنها زماني مورد تهديد قرار مي­گيرد كه رفتار از طريق تغيير فيزيكي محيط تغيير كند، اما زماني كه حالات ذهني كه گفته مي­شود مسئول رفتار هستند- تغيير داده شود، تهديدي متوجه انسان نمي­شود. با اين وجود انتقادهاي عمده­اي از نظام اسكينر توسط روانشناسان و حتي دانشمندان ساير علوم در مورد ديدگاه راديكال او در مورد انسان به عمل آمده است.

 

 

نظریه یادگیری کلاسیک، ایوان پاولف

 

اهمیت کارهای پاولف

پاولف با طرح یک آزمایش ساده توانست جنبه‌های مختلف شرطی سازی کلاسیک و در واقع یکی از شیوه‌های یادگیری را به صورت عینی آشکار سازد. این موضوع قابل توجه است که همین آزمایشها و نتایج آن بعد از یک قرن هنوز بخش مهمی‌ از روان شناسی را تشکیل داده و کاربردهای فراوانی در روان شناسی بالینی (رفتار درمانی) ، آموزش و پرورش ، صنعت و حوزه‌های دیگر دارد

پاولف به تداعی محرک‌ها و رفتارهای غیرارادی علاقه‌مند بود و در پژوهش‌های متعدد خود درباره بازتاب‌ها، فرایند جانشین‌سازی محرک را کشف کرد. در این فرایند، محرکی که ابتدا در ایجاد پاسخ بازتابی بی‌اثر است، در نتیجه همراه شدن با محرک اصلی مولد آن پاسخ، خاصیت محرک اصلی را کسب می‌کند.

  پاولف، برای مطالعه این پدیده، یک رشته آزمایش‌های بسیار دقیق انجام داد که به آزمایش‌های کلاسیک شرطی‌سازی معروف شده‌اند و به همین دلیل نظریه او را شرطی‌سازی کلاسیک می‌نامند. کشف پاولف این بود که اگر لحظه‌ای پیش از قرار دادن غذا در دهان سگ، زنگی را به صدا درآوریم و این عمل را چندین‌بار تکرار کنیم، زمانی فرا می‌رسد که زنگ به تنهایی سبب ترشح بزاق می‌شود که این همان فرایند شرطی‌شدن کلاسیک است.

 اصطلاح‌شناسی نظریه پاولف

محرک (Stimulus): هر موقعیت یا رویداد قابل توصیف به شیوه عینی(مانند نشان دادن غذا) که به صورت یک علامت، جاندار را برای پاسخ دادن تحریک کند، محرک نامیده می‌شود.

پاسخ (Response): هر نوع رفتاری که در اثر یک محرک به صورت یک تراوش در غده، پاسخ عصبی یا فعالیت جاندار(مانند خوردن) ظاهر می‌شود، پاسخ نامیده می‌شود.

محرک غیرشرطی (Unconditioned Stimulus): محرکی است که به‌طور خودکار و بدون یادگیری قبلی (مانند غذا) پاسخی را موجب می‌شود، محرک غیرشرطی می‌گویند. به عبارت دیگر این محرک سبب پاسخ بازتابی در موجود زنده می‌شود.

پاسخ غیرشرطی (Unconditioned Response): در شرطی‌سازی کلاسیک، به پاسخی که در برابر یک محرک غیرشرطی ظاهر می‌شود، پاسخ غیرشرطی می‌گویند. نظیر ترشح بزاق که به علت دیدن یا بو کردن غذا به وجود می‌آید.

محرک شرطی (Conditioned Stimulus): محرک خنثی یا بی‌اثر است که در اثر همراهی با محرک غیرشرطی، توانایی ایجاد پاسخ در موجود زنده را پیدا نموده است. مانند صدای زنگ و روشن شدن چراغ.

پاسخ شرطی (Conditioned Response): پاسخی است که در برابر محرک شرطی از موجود زنده سر می‌زند. مانند ترشح بزاق بعد از شنیدن صدای زنگ یا بعد از مشاهده روشن شدن چراغ.

اجزای ضروری برای ایجاد شرطی شدن کلاسیک یا پاولوفی شامل موارد زیرند

الف یک محرک غیر شرطی که موجب یک پاسخ طبیعی و خودکار در ارگانیسم می شود.

ب- یک پاسخ غیر شرطی که پاسخ طبیعی و خودکار فراخوانده شده به وسیله محرک غیرشرطی است.

ج- یک محرک شرطی که یک محرک خنثی است و پاسخ طبیعی و خودکار را در ارگانیسم موجب نمی شود

وقتی که این اجزا به طریق معینی با هم در می آمیزند یک پاسخ شرطی ظاهر می شود.

برای ایجاد پاسخ شرطی باید محرک شرطی و محرک غیر شرطی را چندین بار همراه کرد.

ابتدا محرک شرطی ارائه می شود و بعد محرک غیر شرطی  ترتیب ارائه دو محرک بسیار مهم است.

   تعمیم محرک Stimulus generalization

  پاولف، در آزمایش‌های خود مشاهده کرد که پاسخ شرطی حیوان آزمایشی نه تنها به محرک شرطی به‌کار رفته در آزمایشگاه داده می‌شود، بلکه هر محرک دیگری که با محرک شرطی اولیه شباهت داشت، می‌توانست پاسخ شرطی را فراخواند. او این پدیده را، تعمیم محرک نامگذاری کرد. ویژگی مهم تعمیم محرک، آن است که پاسخ شرطی از محرکی که تقویت شده است به محرکات مشابهی که در جریان آزمایش حضور نداشته‌اند، تعمیم می‌یابد. این پدیده فرد را قادر می‌سازد بدون نیاز به یادگیری‌های مداوم پاسخ آموخته‌شده به یک محرک معین را، به محرک‌های مشابه آن گسترش دهد.

تمییز محرک Stimulus discrimination

  هرگاه موجود زنده بین دو محرک شرطی مشابه که یکی با تقویت همراه است و دیگری بدون تقویت است، تفاوت قائل شود، به آن محرکی که با تقویت همراه است، پاسخ دهد و به محرک دیگری که بدون تقویت است پاسخ ندهد، تمییز محرک صورت گرفته است. در تمییز محرک، موجود زنده یاد می‌گیرد به محرک معینی پاسخ دهد ولی به سایر محرک‌های مشابه پاسخ ندهد که این عمل از طریق خاموشی و تقویت(تقویت تفکیکی) صورت می‌گیرد.

تقویت پاسخ شرطی

  در شرطی‌سازی پاولفی یا پاسخگر، موجود زنده علاوه بر محرک غیرشرطی در برابر محرک شرطی هم، پاسخ بازتابی داده و یک پیوند جدید بین پاسخ شرطی و محرک شرطی ایجاد می‌شود. در اصطلاح، هربار که محرک غیرشرطی با محرک شرطی همراه شود، تقویت صورت می‌گیرد. آزمایش‌ها نشان داده‌اند که اگر پاسخ شرطی به دفعات لازم تقویت شود، این پاسخ برای مدتی طولانی در حضور محرک شرطی داده خواهد شد.

خاموشی پاسخ شرطی

  خاموشی، عبارت است از عدم تقویت پاسخ شرطی که سبب می‌گردد موجود زنده، دیگر در مقابل محرک شرطی، پاسخ شرطی نمی‌دهد. به‌طور مثال، اگر موجود زنده چندین بار در مقابل محرک شرطی چون شنیدن صدای زنگ بزاق، ترشح نماید(پاسخ شرطی) اما تقویت‌کننده‌ای دریافت نکند، منجر به زوال تدریجی پاسخ شرطی می‌شود و موجود زنده در مقابل محرک شرطی پاسخ نمی‌دهد.

 

بازگشت خودبه‌خودی پاسخ شرطی

  به بروز مجدد رفتار(پاسخ) شرطی خاموش‌شده، بازگشت خودبه‌خودی پاسخ می‌گویند. گاهی مشاهده شده است پس از مدتی که از خاموش شدن پاسخ شرطی سپری شده است، بدون اینکه آن پاسخ تقویت شده باشد، مجددا ظاهر می‌شود.

 

انواع شرطی‌سازی

 شرطی‌سازی درنگیده  در این نوع شرطی‌شدن، ابتدا صدای زنگ می‌آید و باقی می‌ماند تا موقعی که پودر گوشت ارائه شود. به عبارت دیگر، محرک شرطی چند ثانیه قبل از  محرک غیرشرطی ارائه و تا زمان پاسخ باقی می‌ماند.

 شرطی‌سازی ردی: در این نوع شرطی‌شدن، ابتدا محرک شرطی می‌آید و می‌رود، قبل از اینکه محرک غیرشرطی ارائه شود. به‌طوری که تنها به ردی آن شرطی می‌شود.

شرطی‌سازی همزمان: در این شرطی‌شدن، محرک غیرشرطی و محرک شرطی در زمان مشابه به صورت همزمان به موجود زنده ارائه می‌شوند. به‌طور مثال، نور همراه با غذا ارائه می‌شود و تا زمان پاسخ، روشن باقی می‌ماند.

 شرطی‌سازی وارونه: قبل از محرک شرطی، محرک غیرشرطی ارائه شده است.

شرطی‌سازی زمانی: در این نوع شرطی‌شدن، محرک شرطی ارائه نمی‌شود و محرک غیرشرطی در یک دوره زمانی ثابت به موجود زنده ارائه می‌شود. مثلا در هر 5 دقیقه یک بار پودر گوشت ارائه شود.

شرطی‌سازی سطح بالا: وقتی محرک خنثی، چندین بار با محرک غیرشرطی یا طبیعی همراه شد و محرک خنثی توانست به صورت محرک شرطی پاسخ شرطی را ایجاد کند، می‌توان از آن به عنوان یک محرک غیرشرطی برای شرطی‌کردن محرک خنثی دیگری استفاده کرد. برای مثال اگر صدای زنگ به دفعات لازم با پودر گوشت همراه شود، به نحوی که با صدای زنگ به خوبی بزاق دهان حیوان ترشح  کرد، می‌توان با ارائه یک محرک شرطی دیگر مثل روشن کردن چراغ، حیوان را شرطی کرد. یعنی قبل از اینکه زنگ به صدا درآید چراغی روشن شود، موجود زنده ترشح بزاق کند و تقویت شود. در این حالت موجود زنده بین روشن شدن چراغ و صدای زنگ پیوند برقرار می‌نماید و به محض اینکه چراغ روشن می‌شود، بدون اینکه منتظر شنیدن صدای زنگ شود، ترشح بزاق می‌نماید. شرطی‌شدن در سطوح بالاتر می‌تواند در سطح سوم و حتی بالاتر نیز ایجاد شود.

مقایسه شرطی سازی کلاسیک با وسیله ای

 

 

شرطی سازی کلاسیک

شرطی سازی وسیله ای

پاسخ

پاسخ فراخوانده می شود و غیر ارادی است 

ایی پاسخ صادر می شود و ارادی و تحت كنترل است

بقای ارگانیسم

از راه ایجاد نظامی از علائم و نشانه ها که به پیش بینی رویدادهای مهم امکان می دهد

از طریق به وجود اوردن الگوهای رفتاری مقتضی در پاسخ به آن رویدادها

تقویت

تقویت کننده US است و اگر آن از شرایط آزمایشی حذف شد خاموشی اتفاق می افتد

تقویت کننده وضع خشنود کننده است که به دنبل پاسخ مقتضی می اید و اگر قطع شود خاموشی صورت می گیرد

 

منع شرطی:  کاهش در میزان پاسخ دهی ارگانیزم در مدت زمانی که محرک شرطی وجود دارد را منع شرطی گویند.

اگر دو محرک شرطی (مثلاً نور و صوت) در کوششی حاضر باشند، حداکثر مقدار شرطی‌سازی در برابر یکی از محرکها (مثلاً صوت) تابعی است از اینکه تا آن زمان چقدر شرطی‌سازی در برابر محرک شرطی دیگر (مثلاً نور) صورت گرفته است.هرچقدر به نور شرطی شده باشند به صوت کمتر شرطی می شوند.

 

 نظریه شرطی سازی کلاسیک رسکورلا ـ واگنر

1- پاولف عامل اساسی در شرطی‌شدن کلاسیک را مجاورت زمانی و فراوانی دفعات همراهی CS و US می‌دانست رسکورلا در آزمایش‌هایی مهم نشان داد که در شرطی‌شدن، CS باید پیش‌بینی کننده US باشد و احتمال وقوع US در مواقع ارائه CS باید بیش‌تر از زمانی باشد که CS ارائه نمی‌شود.

2- وابستگی برای نشان دادن رابطه ای که در آن CS علامت آشکار و خبر دهنده ای برای US فراهم می آورد.

 درماندگی آموخته‌شده (Learned helplessness)

درماندگی آموخته شده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره می کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمی دانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر می کنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمی یابند.  این موضوع که پیامدهای رفتار مستقل از رفتار فرد هستند، ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت.  سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته شده را به عنوان حالت ویژه ای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر اینکه رویدادها در کنترل او نیستند در او ایجاد می شود، تعریف کرد.

به سخن دیگر، بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخ های فرد در نتیجه رفتار او تغییر نمی کند، می آموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند. در آزمایش های اولیه مربوط به درماندگی آموخته شده سگ هایی که در معرض ضربه برقی (شوک الکتریکی) غیرقابل اجتناب قرار گرفته بودند، آموختند که هیچ یک از پاسخ های آنها، از جمله دم تکان دادن، پارس کردن، راه رفتن، پریدن و جز اینها سبب قطع شوک نمی شود. بعد وقتی که این سگ ها در موقعیتی قرار داده شدند که در آن انداختن یک مانع باعث قطع شوک می شد، سگ ها ابتدا کمی به این طرف و آن طرف راه رفتند و بعد دراز کشیدند و به طور منفعل، خود را تسلیم شوک کردند. به بیان دیگر حیوانات پس از تجربه صدمه کنترل ناپذیر، انگیزه پاسخ دادن را از دست دادند و جای آن را افسردگی و اضطراب گرفت. افزون بر این حتی اگر یکی از پاسخ ها در رفع مشکل موفقیت آمیز بود، حیوان در یادگیری اینکه آن پاسخ مؤثر است ناتوان بود. پژوهش های بعدی با انسان ها، یافته های آزمایش بالا را مورد تأیید قرار داد.

پژوهش های دیگری در این زمینه به تأثیر ناکامی بر رفتار یک اردک ماهی می پردازد. یک اردک ماهی را در آکواریومی قرار دادند که تعداد زیادی ماهی کپور در اطراف آن شناور بودند. وقتی اردک ماهی به وفور ذخیره غذایی در اطراف خود عادت کرد، میان او و ماهی های دیگر یک دیوار شیشه ای قرار دادند. وقتی اردک ماهی گرسنه شد سعی کرد خود را به ماهی های کپور برساند ولی مدام سرش به دیوار شیشه ای برخورد می کرد. در وهله نخست نیاز او به غذا شدت یافت و اردک ماهی سخت تر از پیش تلاش کرد به ماهی های کپور دست یابد ولی بالاخره، شکست مکرر در وصول به هدف به اندازه کافی موجب ناکامی او شد به طوری که دیگر برای خوردن ماهی ها کوشش نکرد. در واقع وقتی دیواره شیشه ای را برداشتند و ماهی های کپور دوباره در اطراف اردک ماهی شروع به شنا کردند، دیگر هیچ فعالیت هدف نگری از طرف اردک ماهی صورت نگرفت. بالاخره، اردک ماهی درحالی که در میان وفور خوراکی قرار داشت از شدت گرسنگی جان سپرد.

تحقیقات فوق بیانگر برخی رفتارهای آسیب زای آموزشی پرورشی است که در محیط های آموزشی رخ می دهند. آگاهی یافتن از نتایج این تحقیقات امکان بازنگری رفتارهای آموزشی و اصلاح آنها را فراهم می آورد.

سلیگمن و همکارانش در آزمایشات خود پس از شرطی‌سازی کلاسیک حیوانات، تلاش کردند که به آن حیوانات یک پاسخ وسیله‌ای بیاموزند. سلیگمن شواهد متقاعد کننده ای به دست داده است که نشان می دهد حیوانات در شرایطی که رخدادهای تصادفی رنج آور رخ می دهد درمانده می شوند و این حالت را به عنوان یک پاسخ به مشکلات می آموزند و بعد از آن هر چه رخدادهای رنج آور پیش روی می آید آنها همان پاسخ درماندگی را نشان می دهند آنها به حیوانات شوک الکتریکی غیرقابل اجتناب وارد کردند. حیوانات نتوانستند یاد بگیرند که از شوک برقی اجتناب کنند یا بگریزند(پاسخ وسیله‌ای). آنها نتیجه گرفتند، حیوان در این موقعیت شرطی‌سازی کلاسیک، به دلیل عدم توانایی در کنترل شوک درمانده است. درماندگی آموخته‌شده، هم ناشی از تجربه نامطلوب و هم ناشی از عدم توانایی یا ناتوانی تصوری موجود زنده در کنترل محیط است که منجر می‌شود افراد گوشه‌گیر، افسرده، ناامید و منفعل گردند

سایر توجیهات نظری

1- اهمیت توجه: جاندار به محرک های محیط توجه می کند تا اینکه نشانه ای که یک رویداد مهم را پیش بینی کند پیدا نماید و در آن زمان جستجو برای نشانه های پیش بینی کننده متوقف می سازد.

2- شگفت انگیزی

مقدار شرطی‌شدن در هر کوشش، تابع این است که UCS تا چه اندازه شگفت‌آفرین باشد و این خود بستگی به این دارد که پیوند بین UCS و CSهای ممکن تا چه اندازه نیرومند است. هرقدر UCS بیشتر شگفت‌آفرین باشد، مقدار شرطی‌شدن در آن کوشش بیشتر خواهد بود. در مراحل اولیه یادگیری، UCS بسیار شگفت‌آفرین است (به این معنی که هیچ‌یک از CSها هنوز آن را پیش‌بینی نمی‌کند)، و بنابراین، در هر کوشش، یادگیری قابل‌توجهی صورت می‌گیرد. در مراحل بعدی یادگیری، لااقل یکی از CSها UCS را پیش‌بینی می‌کند، و بنابراین UCS خیلی شگفت‌آفرین نیست و درنتیجه در هر کوشش، یادگیری نسبتاً کمی صورت می‌گیرد. این الگوی یادگیری بیشتر در مراحل اولیه در مقایسه با مراحل بعدی، در واقع یکی از ویژگی‌های فراگیری پاسخ شرطی کلاسیک است 

3- بی ربطی آموخته شده:به کارآمدی ضعیف شده یک CS که در شرایط گواه یا کنترل تصادفی به کار رفته است.

2- بازداری مکنون: زمانی رخ می دهد که رویارویی قبلی ارگانیسم با یک CS بدون حضورUS بعدا که CS و US با هم می آیند مانع شرطی شدن می شود.

3- فراشرطی شدن:سهولت شرطی شدن را وقتی که یک بازدارنده شرطی متعاقبا با یک US همراه می شود اتفاق می افتد توصیف نمایند.

 

آزمایش آلبرت کوچولو

_______________________________________________


واتسون علاقه‌مند بود پژوهش پاولوف را گسترش داده و نشان دهد که واکنش‌های هیجانی قابل شرطی‌سازی است. کسی که در این آزمایش شرکت داده شد، کودکی بود که واتسون و راینور او را «آلبرت بی» می‌نامیدند، واتسون و راینور هنگامی که آلبرت در سن 9 ماهگی بود او را در معرض تعدادی محرک شامل یک موش سفید، یک خرگوش، یک میمون، نقاب‌های مختلف و روزنامه آتش گرفته قرار دادند و واکنش‌های او را مشاهده کردند. آلبرت در ابتدا هیچ ترسی از اشیائی که به او نشان داده می‌شد نشان نداد.

دفعه بعد، هنگامی که موش به آلبرت نشان داده شد، واتسون با کوبیدن چکش بر یک لوله فلزی صدای بلندی ایجاد کرد. طبیعتاً کودک پس از شنیدن صدای بلند شروع به گریه کرد. پس از چند بار همزمان کردن موش سفید با صدای بلند، آلبرت هر بار که موش را می‌دید شروع به گریه می‌کرد.
واتسون و راینور می‌نویسند: «کودک بلافاصله بعد از دیدن موش سفید شروع به گریه می‌کرد. تقریباً بلافاصله به سرعت به پهلوی چپ می‌پیچید، خود را روی چهار دست و پا بلند می‌کرد و به سرعت دور می‌شد به نحوی که گرفتنش قبل از آن که به لبه میز برسد مشکل بود.

آزمایش آلبرت کوچولو مثالی است از این که چگونه شرطی‌سازی کلاسیک می‌تواند بر روی واکنش هیجانی تاثیر بگذارد.
محرک خنثی: موش سفید
محرک غیرشرطی: صدای بلند
واکنش غیرشرطی: ترس
محرک شرطی: موش سفید
واکنش شرطی: ترس
واتسون و راینور علاوه بر نشان دادن این که واکنش‌های هیجانی در انسان‌ها می‌تواند شرطی شود، همچنین مشاهده کردند که «تعمیم محرک‌ها» اتفاق می‌افتد. آلبرت، پس از شرطی‌سازی، نه تنها از موش سفید می‌ترسید بلکه از انواع گسترده‌ای از اشیاء سفید رنگ مشابه نیز می‌ترسید. به عنوان مثال از کت سفید رنگ راینور و لباس سفید ‌آزمایشگاه واتسون نیز می‌ترسید.

 کاربردهاي  اولیه  اصول  رفتاري  در زمينه هاي  باليني

خاموشی فعالیتهای بالینی مبتنی برشرطی شدن کلاسیک بر این فرض استوارند که چون اختلالات رفتاری یا عادتهای بد آموخته می شوند ، می توان آنها را خاموش کرد و یا رفتارهای مثبت تری را جانشین آنها ساخت این است که محرک شرطی را بدون همراهی با محرک غیر شرطی ارائه دهیم .

شرطی سازی تقابلی

روش دیگری که از خاموشی ساده نیرومند تر است شرطی سازی تقابلی نام دارد که شرطی سازی تقابلی محرک شرطی با یک محرک غیر شرطی بغیر از محرک غیر شرطی اصلی همراه می شود. بیماران الکلی یک لیوان از مشروب مورد علاقه خود را نوشیدند و به بازوی آنها مواد تزریق کردند. انگتین دستگاه تنفس افراد را فلج می کند که آن را بعنوان یک تجربه ترس آور گزارش می کنند فواید حاصل از آن اغلب موقتی است .

غرقه سازی

یک مشکل در درمان هراسهای فوبی ها این است که افراد از تجارب ترسناک اجتناب می کند یا از آنها می گریزند از آنجاییکه که خاموشی یک فرایند فعال است محرک شرطی باید بدون محرک غیر شرطی ارائه شود. اجتناب از محرکهای ترس زا از وقوع خاموشی جلوگیری می کند . تنها راه ممکن است برای خاموش کردن یک هراس این است که فرد را مجبور کنیم تا به مدت کافی در خصور محرک شرطی باقی بماند تا بیاموزد که هیچ چیز منفی اتفاق نخواهد افتاد وقتی که چنین خاموشی اجباری برای برطرف کردن هراسها بکار می رود به آن غرقه سازی می گویند. اما بعضی ها بدتر می شوند. در روش غرغه سازی نسبت درمانجویان که حاضر به ادامه درمانی نمی شوند،  بیشتر از این نسبت در روش حساسیت زدایی منظم  است .

حساسیت زدایی منظم  

 یکی از کاملترین کوششها برای کار برد اصول شرطی کردن کلاسیک در روان درمانی به وسیله جوزف ولپی  انجام گرفته است تکنیک ولپی که عمدتا برای درمان بیماران فوبیایی به کار می رود شامل سه مرحله است

1.      ایجاد یک سلسله مراتب اضطراب. برای این منظور یک توالی از رویدادهای اضطراب زا در نظر گرفته می شود و آنها را به ترتیب از شدیدترین تا خفیف ترین مرتب می کنند

2.      به بیماران آموزش می دهد تا به حالت آرمیدگی عضلانی کامل در آیند. به آنان آموزش می دهد تا تنشهای عضلانی را از بین ببرند و یاد بگیرند تا حالت عدم اضطراب را تجربه کنند

3.      بیمار ابتدا آرمیدگی عمیق را تجربه می کند و بعد از او خواسته می شو تا ضعیف ترین رویداد از سلسله مراتب اضطراب را تجسم کند سپس از او خواسته می شود رویداد بعدی را تجسم کند و این کار ادامه دارد.

        پس از حساسیت زدایی منظم شخص باید قادر باشد که با ترس خود معقولانه تر برخورد کند

 

کاربرد شرطی سازی کلاسیک در پزشکی

اندیشه پاولوف مشوق بسیاری از برنامه های پژوهشی از جمله اقدامات متالینکوف بود. متالینکوف یک رشته آزمایش منحصر به فرد در شرطی سازی کلاسیک انجام داد. متالینکوف گزارش کرد که پس از چند بار همایندی محرک شرطی و محرک غیر شرطی ارائه حرارت یا محرک بساوشی به تنهایی تعدادی پاسخ ایمنی نامشخصی را به دنبال می آورد

از زمان انتشار مطالعات آزمایشهای زیادی در زمینه شرطی سازی کلاسیک دستگاه ایمنی بدن انجام گرفته است اگر چه تعدادکمی از این مطالعات را روی ادمیان انجام گرفته است امام کار با حیوانهای غیر انسان نشان داده اند که هم سرکوب و هم افزایشس کارکردهای ایمنی و نیز خاموشی این اثرها امکان پذیرند.پژوهشگران به بررسی پاسخهای ایمنی شرطی ادامه می دهند تا ارتباط بین دستگاههاای حسی و عصبی و سیستم های ایمنی را بهتر درک نمایند و بهتر بفهمند که این نوع شرطی شدن ویژه چگونه رخ می دهد . ایمنی شناسان رونی عصبی امیدوارند که در اینده نزدیک از شرطی سازی برای کمک به بیماران دارای اختلالات ایمنی استفاده کنند یا در بیمارانی که جراحی های پیوند عضوی داشته اند به توانند وارد پیوند مقابله نمایند با شاید دستگاه ایمنی بیماران سرطانی یا مبتلا به ایدز را افزایش دهند .

پاولوف و آموزش و پرورش

کاربرد اصول پاولوفی در آموزش کلاسی دشوار است با این حال بی تردید این اصول در تمام مدت آموزش فعال است هر زمان که یک رویداد خنثی با یک رویداد معنی دار همراه می گردد شرطی شدن کلاسیک اتفاق می افتد .

گارسیا نشان می داد که اگر با موقعیتی تجربه ای منفی اتفاق بیفتد بیزاری شدید نسبت به آن موقعیت ایجاد می شود.

شرطی سازی کلاسیک را می توان به طور عمده از روی برنامه در آموزش و پرورش بکار بست. وقتی اصول پاولوفی برای تغییر رفتار به کار می رود موقعیت بیشتر به مغز شویی شباهت دارد تا آموزش و پرورش.  برای پیدا کردن مثالهایی از کاربرد اصول پاولوفی در تغییر نگرشها کافی است به برنامه های تبلیغی تلویزیون به دقت نگاه کنید در این گونه تبلیغات یک شی خنثی(تیغ ژیلت، کرم نرم کننده، شامپو یا صابون  خاص)  با چیزی که بیندگان به آن علاقه مندند مانند (جوانی، زیبایی، ثروت،سلامتی، مقام و موقعیت اجتماعی)  همراه می شود.  بر اثر همایندی مکرر این دو رویداد به تدریج همان احساسی که با دیدن رویداد مطلوب در بیندگان ایجاد می شود با دیدن شی خنثی (محصول مورد تبلیغ) نیز در آنجا برانگیخته می شود.

این جنبه های ضمنی آموزش و پرورش بدون تردید در تمام مدت در مدرسه اتفاق می افتد. در طراحی هر برنامه آموزشی اثربخش تغییر نگرشها و هیجانهای وابسته به یادگیری براساس شرطی سازی کلاسیک باید در نظر گرفته شود.

خدمتها

پاولوف به لحاظ خدمتهای ویژه ای که به شیوه های پژوهشی علم روانشناسی انجام داده  است رقیب اسکینر و هال به حساب می آید.  پاولوف نخستین نظریه مربوط به یادگیری انتظاری را خلق کرد.

انتقاد ها:

دیدگاه پاولف همانند ثرندایک و واتسون ساده اندیشانه و مکانیستی است. پاولوف از تبین مربوط به یادگیری برحسب فرایندهای پیچیده ذهنی اجتناب می کرد و براین باور بود که آگاهی یادگیرنده از روابط محرک غیر شرطی برای وقوع یادگیری ضروری نیست.